خدا حافظ مولودي


خداحافظ ملودی

گفتگو با مهدي مبشري

(عاطفه حسینی)

اشاره :

پنج شنبه يي كه گذشت تشييع پيكر استاد جليل شهناز بود . آنگونه كه شهرام ناظري

در همان مراسم گفت « يكي از غول هاي موسيقي مان بودو...» كه اين ضايعه جامعه

 موسيقي مان را سوگوار نمود.ما نيز به پاسداشت اين روزها كه در غم از دست رفتن

 شهناز نشسته است با گفتگوي «خداحافظ مولودي» كه برو بچه هاي قزوين فضا را

 با آن آذين بسته اند  و در يكي از جرايد محلي قزوين چاپ شده ، البته به نوعي ديگر

 از كنارش گذشته اند تقديم خوانندگان فهيم مي نماييم تا هم يادي باشد از«تار» استاد

 شهناز و هم كاستن ناملايماتي كه بچه هاي قزوين در پيرامونشان با آن روبرويند:

* تقریبا تمام سازهای ریتمیک آلبوم را خودتان به تنهایی نواخته‌اید؛ از دف گرفته تا دایره، دو طبله، کوزه، تنبک، مثلث و حتی ضرب زورخانه. چه اصراری بر این کار داشتید؟ می‌خواستید توانایی‌هایتان توی چشم باشد یا واقعا نبودند افراد دیگری که کنارتان قرار بگیرند؟

ـ کار در استودیو با کار روی صحنه تفاوت دارد. در بین شاگردهای خودم افراد زیادی بودند که توان نواختن سازهای متعددی را داشتند. اما به دلیل هزینه بالای ضبط در استودیو، ترجیح دادم سازها را خودم بزنم. بماند که من در بخش ریتم نوعی وسواس هنری هم دارم و ترجیح می‌دهم کار با بالاترین کیفیت نواخته شود.

* ملودی آنقدر در‌ آلبوم کمرنگ هست که تقریبا هیچ چیز برای مخاطب آشنا با موسیقی قابل حفظ کردن نباشد. شعرهایی که دکلمه می‌شوند و ریتم که از هر چیزی بیشتر به چشم می‌آید. اگر هدفتان ارایه‌ی کاری ریتمیک بوده است؛ چه اصراری به استفاده از کمانچه و تار، آن هم به این شکل غیرمحسوس وجود داشت؟

ـ متاسفانه در ایران، هنرمند ما عادت به انتخاب ژانر ندارد. حال اگر بخواهد ژانر تازه‌ای هم مدنظرش باشد؛ دشواری‌هایش بیشتر است. ما اصلا مخاطب ویژه‌ای که به شنیدن ریتم علاقمند باشد نداریم و ترجیحا برای از دست ندادن اقبال عمومی ناگزیر به استفاده از ملودی بودیم. البته این مساله در کنسرت و اجرای زنده فرق می‌کند. مخاطب در کنسرت ارتباط بهتری با ریتم برقرار می‌کند لذا در کنسرت «دور ایران بگردیم 2» قطعاتی نواخته شد که اصلا ریتم نداشت.

 *تاکنون با گروه هبوط چندتایی کنسرت برگزار کردید. حتی در کنسرت «آری برای حوا»، موسیقی متن فیلم «پدرخوانده» را با کمانچه و پیانو تلفیق کردید. یا حتی تاکید به استفاده از موسیقی محلات داشته‌اید. چقدر به خلاقیت اهمیت می‌دهید؟ این ایده‌ها تزریقی است یا از خود گروه نشات می‌گیرد؟

ـ واقعیت تلخی است، اما بسیاری از ایده‌ها به وسیله‌ی هنرمندان شهرستان‌ها مطرح می‌شوند اما به دلیل چالش‌های امکاناتی، به وسیله‌ی هنرمندان تهران جامه‌ی عمل می‌پوشد. داشته‌های قزوین به لحاظ موسیقیایی بسیار زیاد است، اما انگار زیر پوست شهر قرار دارد و روی آن چیزی دیده نمی‌شود. کدورت‌های بین هنرمندان و نبود احترام متقابل بین هنرمندان و مسئولین یکی از بزرگترین دلایل این عارضه است. ما اولین کنسرت عاشورایی را با رویکردی نو برگزار کردیم ولی دیده نشد. تلنگر پرداختن به موسیقی محلات از جانب ما زده شده ولی به وسیله‌ی هنرمندان پایتخت عملی شد. حالا هم که در بحث ریتم حرفی برای گفتن داریم؛ توجهی به این معنا نمی‌شود.

* رجعت سرخ با رویکرد یادی از شهدای دفاع مقدس روانه‌ی بازار شد. قبل از این آلبوم، دو کنسرت هم با محوریت عاشورا روی صحنه بردید. خواسته‌ی قلبی خودتان پرداختن به مسایل مذهبی است؟ نگران بازتاب‌هایی که بین اهالی موسیقی خواهد داشت؛ نیستید؟

ـ من وقتی برای تهیه‌ی آلبوم به حوزه هنری مراجعه کردم؛ طرح اولیه‌ام چیز دیگری بود. قرار بود به محتوای دیگری پرداخته شود ولی پیشنهاد مسئولین حوزه و محدودیت‌های موضوعی تلنگری برای تولید رجعت سرخ بود. اما واقعیت این است که حتی اگر محدودیت موضوع هم نداشتم حتما سراغ این موضوع می‌رفتم. چون من مدت‌هاست شهادت برایم به نوعی دستاویز ذهنی تبدیل شده است.از وقتی نوجوان بودم به گلزار شهدا می‌رفتم. یکی از قطعات آلبوم رجعت سرخ به شهید قاریان‌پور تقدیم شده است. من این شهید و سنگ قبر گمنامش را از سال‌ها پیش می‌شناختم و برایم تقدس داشت. اینکه اسم شهیدی روی سنگ قبرش حک نشود آن هم به خواست خود شهید؛ واقعا ستودنی است. در مورد بازتاب‌ها هم متاسفانه نگاه‌ها به اثری که با موضوع خاص تولید می‌شود نگاه هنری نیست. هیچ‌کس به کار دفاع مقدس و یا حتی عاشورا به چشم موسیقیایی نگاه نمی‌کند. گویا هیچ نوستالژی‌ای با داشته‌های موسیقیایی آنها ندارد. اما واقعیت این است که موسیقی می‌تواند در خدمت مضامین خاص باشد و نباید به آن بی‌توجه بود.

 *بگذارید جور دیگری به مساله نگاه کنیم؟ واقعا در کنسرت عاشورایتان زدید زیر گریه؟ چرا؟

ـ روح کار در کنسرت عاشورا متفاوت بود. پر از اتفاقات عجیب و غریب، ما حتی نمی‌دانستیم بعد از اجرای قطعات، مردم باید چه عکس‌العملی نشان بدهند؟ دست بزنند یا نه؛ اما مخاطب خودش خوب می‌داند چه کار بکند. سکوت بعد از اجرای هر قطعه بی‌نظیر بود. حتی صدای نفس‌های مردم را می‌شنیدم. حال و هوای عجیبی بود. دو دقیقه در وضعیت معلقی روی صحنه قرار داشتم. من اشک می‌ریختم و مردم هم با من. تصویر پا به پای ریتم و ملودی حرکت می‌کرد.

* فکر می‌کنید آینده موسیقی ریتمیک به چه سمت و سویی خواهد رفت؟

ـ بستگی به شرایط دارد. اگر بگذارند جوان‌ها با عشق وارد این عرصه شوند؛ اتفاقات خوبی می‌افتد. موسیقی هنر متعالی‌ای است. باید خانواده‌ها فرزندانشان را حمایت کنند. شاید اگر یک روز اعضای خانواده‌ام برای ساز زدن مضحک من با دهان، تشویقم نمی‌کردند؛ امروز من هم به جای موسیقی، کار دیگری می‌کردم.

 



آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: